پارت شصت و هشتم :

به پهلو که می‌چرخد اندام مردی کنار پنجره او را می‌ترساند.هینی می‌کشد و کوروش به صدایش بر می‌گردد.نگاهش مستقیم در چشمان زیبای دختر اما فکرش مغشوش است.می‌پرسد:بهتری؟
می‌نشیند.
-وقت رفتنه؟
سوالش را با سوال جواب داده و کوروش بی‌حوصله است.جلو می‌رود .از مچ دست دختر می‌گیرد و او را با خود می‌کشد.
-دستم شکست چه کار می کنی؟!
به مبل اشاره می‌کند تا بنشیند.خودش هم مبل رو به

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۹۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ماهک

    00

    دلم برای کوروش و مهر آیین تنگ شده بود

    ۲ ماه پیش
  • ستاره

    00

    چه باحالن اینا😉😉دخترهمسایشون گندمک خانم آخرکاردستشون میده 😂😂😂

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    همسایه‌ی فضول همه جا هست😜

    ۳ ماه پیش
  • Narges.g

    70

    خیلی خوشحال شدم که پارت جدید رو دیدم.. دلمون برای قلم قویت تنگ شده بود شروع دوباره ی رمان مبارکه ، خوش برگشتی❤️🌹

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنونم

    ۳ ماه پیش
  • مهین

    ۳۵ ساله 40

    سلام وخسته نباشید ممنون که پارت جدید گذاشتین و دوباره برگشتیم

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهی شما

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهی شما

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    50

    شروع دوباره رمان رو تبریک میگم ،دلمون برای نویسندمون و رمان قشنگش حسابی تنگ شده بود ،همیشه پایدار باشی عزیزم ♥️💓♥️

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از نظرات قشنگتون.رمان با سرعتی کمتر شاید پیش بره اما حتما ادامه خواهد داشت

    ۳ ماه پیش
  • نسترن

    00

    بیست 💜💓💜

    ۳ ماه پیش
  • Aa

    10

    👏👏👏🙏🌹

    ۳ ماه پیش
  • ساناز

    10

    💚💛❤️🩵💜💙🤎🧡

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.